با سلام
با توجه به اینکه بسیاری از دوستان دانش آموز در مورد دین زرتشت و عقاید اقلیت زرتشتیان سوالاتی را مطرح می نمایند و البته فرصت برای پاسخ به این پرسشها برایمان فراهم نیامده بود، جهت پاسخگویی توجه شما را به مقاله ی جناب آقای سید مجتبی آقایی که از این لینک دریافت کرده ام را خدمتتان ارائه می دهم.انشاالله که مفید فایده قرار بگیرد.
بخش دوم
4. جمعبندی:
بنا به شرح مختصری که گذشت، میتوان به روشنی دید که زرتشتپژوهی در غرب، بر بستری بسیار آلوده به خواستهها و پیشفرضها شکل گرفته است. غربیان که با دین زرتشت به عنوان یک واقعیت عینی یا دینی رقیب رویارو نبودند، از روی صرفِ دانشپژوهی یا کنجکاوی به سراغ این دین (که جز معدودی پیرو برکنار و گمنام نداشت) نرفتند؛ بلکه از پژوهش در این دین به دنبال آمال و اهداف از پیش تعیینشده خود بودند؛ به واقع، دعوای آنان، بر سر میراث یهودی ـ مسیحی خود بود، نه ماهیت دین زرتشت؛ که بیگمان این رویکرد، موجد سنتهای نادرستی در زرتشتپژوهی بوده است.
یکی از این سنتهای نادرست، کاربست همواره معیارهای ادیان ابراهیمی برای وارسی دین زرتشت است که بیش از همه، در موضوع توحید (و نیز موضوع پیوسته به آن یعنی زمان ظهور زرتشت) تجلی دارد. چه، برخلاف تمرکز بیاندازه و توجه خارقالعادهای که در منابع مختلف نسبت به موضوع توحید دیده میشود، این موضوع در کلام و سنت زرتشتی مایه دغدغه چندانی نیست؛ همچنانکه در سایر ادیان شرقی هم این موضوع در مرکز دلمشغولیها قرار ندارد. در نتیجه، پر واضح است که دخول به مباحث زرتشتشناسی از مجرای بحث توحید، آن هم بر مبنای معیارهای ادیان ابراهیمی، یک خطای فاحش روششناختی است که لزوماً به نتیجهگیریهای نادرستی منتهی میشود.
همچنین باید به فرضیه گسستگی در سنن دینی و آیینی زرتشتی (در معنای نسیان کلی یا جزئی آنها)، توجه خاصی کرد که خود، دستاوردی شوم از رویکرد خاص اروپاییان به این دین بوده است. بر اساس این فرضیه، این پژوهشگران و پیروان آنان خود را ملزم یافتند تا تاریخ و محتوای دین زرتشت را بهدست خود و به نام نامی خود، از «نو» یا «دوباره» کشف نمایند؛ و در این کار، بر زبانشناسی به عنوان کلیدی راز گشا، تکیهای افراطی نمودند.
[22]
توحید و آسیبهای زرتشتپژوهی:
در سایه تاریخ پر از کاستی و لغزش زرتشتپژوهی، عجیب نیست که بیشتر منابعی که به توحید در دین زرتشت پرداختهاند، آشکارا دارای مشکلات روششناختی و استنادی هستند؛ چه، این منابع معمولاً دستاورد تجزیه و تحلیلی هستند که سنخیت چندانی با کلام و محتوا و سنت زنده دین زرتشت نداشته و بیشتر دغدغهها و پیشفرضهای تاریخی یا شخصی نویسندگان آنها درینباره را منعکس میکنند. به همین دلیل، دستاورد بسیاری از آنها، تولید ابهام در همان موضوعی است که از اساس، آنقدر مایه اضطراب نبوده که کلام زرتشتی با تبیین آن به منصه ظهور برسد!
در ادامه، نمونههایی از این کاستیها و لغزشها را در دو دسته «آسیبهای عمومی» و «آسیبهای خاص» بررسی میکنیم:
1. آسیبهای عمومی:
در زرتشت پژوهی، کاستیها و لغزشهایی عمومی وجود دارند که هر یک، بر درک مقوله توحید زرتشتی اثری بسیار منفی نهادهاند. برخی از این کاستیها و لغزشها، ناشی از ناآگاهیها و کژ فهمیهای رایج هستند و بسیاری، ریشه به سنت نگرش به دین زرتشت بنا به معیارهای مطرح در ادیان ابراهیمی میرسانند:
1.1. غفلت از اسطوره شناسی؛ بیاعتنایی به دانش اسطوره شناسی برای درک و فهم متون دینیِ سرشار از نماد و نمادپردازی، یکی از کاستیهای عام در حوزه زرتشتپژوهی است (که البته اختصاص به این دین هم ندارد). چه، زرتشت پژوهی، درست در دورهای بالید که به نظر میرسید هر چیز و همه چیز را باید بنا به معیارهای دانشهای تجربی سنجید و فهمید؛ و البته که در چنین بستری، اسطورههای کهن و باورهای اسطورهای، مرتبتی بیش از یاوه و خرافه نمییافتند. مدتهای مدید طول کشید تا ابتدا از برکت رویکرد رُمانتیسیستها و سپس با اهتمام مردم شناسان و دیگران، اسطورهشناسی در مقام یک دانش پر ارج برای شناخت انسان (و پدیده انسانی دین) قرار گرفت.
[23]
این امر، قطعاً یک آسیب بزرگ بوده است که متأسفانه هنوز هم آثار ناخوشایند آن ادامه دارد: از یک طرف، با ملاحظه روایتهای اسطورهمندانه نصوص زرتشتی درباره آغاز و پایان جهان و نقش آفرینی ایزدان و مانند آنها، هنوز هم بسیاری از اشخاص ـ که اسطوره را با سخن یاوه بیارزش یکی میدانند ـ سخن از خرافه و افسانه به میان میآورند؛ و نه به وجه نمادین و نه به معنای پر مغز آن روایتها توجهی نمیکنند. نیز، از طرفی دیگر، غالباً فراموش میکنند که کلام دینی در هنگامهای پدیدار شد که جهان شناختِ آدمی، عمدتاً بر دریافتهای اسطورهمندانه از چگونگی پدیدهها مبتنی بوده است. در نتیجه، در بسیاری از موارد و به غلط، با تکیه بر دانش و با مقیاس منطق علمی امروزین به بررسی گفتارهای دینی میپردازند و نتایجی میگیرند که مطلقاً درست نیستند. یک نمونه از این شیوه نادرست، نحوه رویکرد به گاهان است: همگان عادت کردهاند که به هنگام تفحص درباره توحید، آیات گاهان را چنان تجزیه و تحلیل کنند که انگار با یک متن فلسفی یا علمی مواجهاند. از همین رو، اجزای سرودههای زرتشت درباره «دو مینوی آغازین» را به مانند گزارههای دقیق فلسفی وارسی میکنند و هیچ به یاد نمیآورند که زرتشت، نه یک فیلسوف، بلکه یک پیامبر بوده که عمداً با بیانی اسطورهمندانه و رمز آلود سخن گفته است. وانگهی، به تعبیر دقیق مری بویس: «آشکار است که [زرتشت] اگر میخواهد به ریشهها و علل مشکلات پی ببرد، محض خاطر دانش و علم نیست، بلکه دلبفکر عیبها و نواقص دنیایی است که در آن به سر میبرد و میخواهد بداند که این عیوب و نواقص را چگونه میتوان رفع و رجوع کرد. چون تصور میکند که به حقیقت و کنه مطلب پی برده است، پیامبر وار در آتش این اشتیاق میسوزد که پیام خویش را به عالمیان رسانده و آدمی را الهامبخش شود تا دست به کار گردیده و گیتی را نجات دهد».
[24]
نکتهسنجی فوق، در عین حال، وجهی بسیار مهم از شیوه روایتگری مبتنی بر منطق اسطورهای در نصوص گاهانی را هم نشان میدهد: آنچه زرتشت درباره ازل یا منشأ شر میگوید، همان نیست که حتماً و کما هو حقه رخ داده است؛ برعکس، آنچه زرتشت میگوید، روایتی نمادین و رازورزانه از ازل است که دقیقاً به کار توجیه و تعلیل «امروز» میآید. این روایت نمادین،البته که به معیارهای علمی و فلسفی قابل نقد است و در آن نکتههای متناقض یا ناهماهنگ زیادی را میتوان بازجست؛ اما در جای خود، از منظری اخلاقی، داستانی است بسیار قانع کننده که هم هنجاری را برای جهان شرح میدهد و هم تکلیف انسان را معلوم میکند.
ادامه دارد ...
[1]. ژاکوب دوشن گیمن، زرتشت و جهان غرب، ص 15ـ16.
[2] . رک: امیل بنونیست، دین ایرانی بر پایة متنهای معتبر یونانی، ص3ـ 4 و 7؛ کای بار، آسموسن و بویس، دیانت زرتشتی، ص 39؛ زرتشت و جهان غرب، ص 17ـ20.
[3]. رک: مری بویس، زرتشتیان: باورها و آداب دینی آنها، ص 228؛ زرتشت و جهان غرب، ص 21ـ25؛ دیانت زرتشتی، ص 39.
[4]. رک: ژاکوب دوشن گیمن، دین ایران باستان، ص 449ـ 450.
[6]. رک: زرتشت و جهان غرب، ص22 و 27، دین ایران باستان، ص447.
[7]. رک: دین ایران باستان، ص450 ـ 451.
[8]. رک: زرتشتیان، ص228ـ229؛ زرتشت و جهان غرب، ص 29 ـ 31؛ دیانت زرتشتی، ص 39 ـ40.
[9]. رک: والتر برونو هنینگ، زرتشت: سیاستمدار یا جادوگر، ص81؛ زرتشت و جهان غرب، ص 31ـ34؛ دین ایران باستان، ص451 ـ452.
[10]. رک: زرتشت و جهان غرب، ص 35، دین ایران باستان، ص 452 .
[11]. رک: زرتشتیان، ص 229؛ دیانت زرتشتی، ص41 ـ 42.
[12]. رک: آبتین ساسانفر، گاتها (برگردان هفت هات نخستین و ...)، ص 16ـ 18؛ دین ایران باستان، ص 452ـ 454؛ دیانت زرتشتی، ص 42ـ 44.
[13]. رک: دین ایران باستان، ص 452ـ 454؛ زرتشت و جهان غرب، ص 35ـ38.
[14]. رک: دین ایران باستان، ص455؛زرتشتیان، ص 230؛دیانت زرتشتی، ص 44ـ 46.
[15]. رک: زرتشتیان، ص 230.
[16]. مری بویس،چکیدة تاریخ کیش زرتشت، ص 98.
[18]. دینکرد سوم، ج1، ص 19ـ20.
[19]. رک: زرتشتیان، ص237ـ239؛دین ایران باستان، ص 455 ـ456.
[20]. رک: زرتشتیان، ص230.
[21]. مری بویس، مجموعه مقالات مهر در ایران باستان، ص 101ـ104.
[22]. رای آگاهی بیشتر، رک: عالیخانی، خرد جاویدان: مجموعه مقالات، ص 3ـ15 و چکیدة تاریخ کیش زرتشت، ص 134ـ 146.
[23]. برای آگاهی بیشتر دربارة سیر تکاملی دانش اسطورهشناسی و نیز دیدگاههای مطرح در آن، رک: ابوالقاسم اسماعیلپور، اسطوره: بیان نمادین، ص43ـ 57.
[24] . چکیدة تاریخ کیش زرتشت، ص113.