در بخش قبلی به روایات دروغین محمد بن علی کوفی اشاره شد و اما در این بخش روایات صحیح را بررسی می کنیم
روایات صحیح
دلیل دیگر بیاعتباری این گونه روایات، احادیث صحیح و معتبری است که بر مفهوم مقابل آنها دلالت دارد و صراحتاً گویای این مطلبند که روش حکومتی حضرت ولی عصر (عج)، همانند همان روش حکومتی رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان (ع) است. به چند نمونه از این روایات توجه فرمایید:
1. روایت نخست:
در بحارالانوار روایت موثق و حسنهای از کتاب غیبه نعمانی ذکر شده است:
عن ابن عقده عن علی بن الحسن (ابن فضّال) عن ابیه عن رفاعه عن عبداللّه بن عطاء قال: سئلت ابا جعفر الباقر (ع): «فقلت اِذا قام الحجّه بأیّ سیره یسیر فی الناس؟ فقال (ع) یهدم ما قبله کما صنع رسول اللّه و یستأنف الاًسلام جدیداً. [1] .
راوی از امام باقر (ع) سؤال میکند که حضرت حجت (عج) پس از ظهور، چه سیره و روشی در حکومت خواهد داشت؟ امام پاسخ میدهد همان طور که رسول خدا (ص) پس از بعثت تمام آن چیزهایی را که پیش از ایشان به عنوان دین مطرح بود، مثل یهودیت، نصرانیت و مجوسیت، همه را بیاعتبار اعلام کرد، مهدی (عج) نیز پس از ظهور آن چه که به نام اسلام بر دنیا حاکم است، امّا با اساس اسلام مخالف است، از میان خواهد برد و اسلام واقعی را دوباره برپا خواهد کرد.
پیامبر اکرم (ص) به فرمودهِ قرآن [2] با نرمی و عدم خشونت باورها و عقاید پیش از خود را بیاعتبار کرد. این سیرهِ پیامبر با همهِ مردم بود و حتی با کافران هم این گونه رفتار میکرد و تنها اختصاص به مسلمانها نداشت. امام زمان (عج) نیز درباره کافران هم همان سیره و همان نرمی و لطافت را به خرج خواهد داد، که سیره رسول اللّه بود، مسلمانان که جای خود دارند.
2. روایت دوم:
عن ابن عباس عن النبی (ص) قال: «التاسع منهم [من اولاد الحسین (ع)] من اهل بیتی و مهدی امّتی، اشبه الناس بی فی شمائله و اقواله و افعاله. [3] .
شاهد ما لفظ «افعاله» است؛ یعنی مهدی (عج) علاوه بر اینکه شمایل و اقوالشان شبیه رسول خداست، کارهایش نیز شبیه رسول خداست.
3. روایت سوم:
در بحارالانوار [4] حدود یک صفحه از سخنان شیخ طبرسی [5] در اعلام الوری به عنوان تذییل این روایت آمده است که قسمتی از آن چنین است:
اگر دربارهِ چگونگی حکومت حضرت ولی عصر (عج) سؤال شود که چگونه است؟ آیا با شدت و عنف، خواهد بود؟ باید گفت: «فاِن کان ورد بذل خبر فهو غیر مقطوع به.» هرگز حکومت آن حضرت با شدّت و عنف نخواهد بود و حتی اگر روایتی در این مورد [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پیدا شد، صحیح نیست، و روایت صحیحی وجود ندارد که آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند کرد.
طبرسی از حدیث شناسان معروف و خبرهِ فن بوده است، تمام روایاتی که در این باب وارد شده را با این جملهِ «اِن کان...» زیر سؤال برده و میگوید اگر روایتی در این زمینه [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پیدا شود، نه مدلولش معتبر است و نه حجّیت دارد.
4.روایت چهارم:
در بحارالانوار [6] ، روایتی از کتاب کافی با این عبارت نقل شده است:
کلینی عن العده عن البرقی عن ابیه عن محمدبن یحیی عن حماد بن عثمان عن الصادق (ع) اِذا قام الحجّه سار بسیره امیرالمؤمنین علی (ع).
یعنی هنگامی که امام مهدی ظهور کند دقیقاً مانند سیرهِ امیرالمؤمنین (ع) عمل خواهد کرد.
سند این روایت صحیح و هیچ شک و شبههای در آن نیست؛ چرا که راویانش یکی از دیگری بهترند و متن آن نیز موافق سیرهِ معصومین (ع) است.
مدلول این روایات آن است که چون امام مهدی ظهور کند، عموم مردم، از خرد و کلان، و پیر و جوان به او عشق میورزند و از صمیم قلب دوستش دارند. از رسول خدا (ص) نقل است که فرمود:
شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت میدهم که ساکنان آسمان و زمین از خلافت و فرمانروایی او خشنودند. [7] .
همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
شما را به مهدی (عج) بشارت میدهم که به سوی مردم برانگیخته میشود... و ساکنان زمین و آسمان از او خشنود میگردند. [8] .
نیز در روایتی دیگر از رسول خدا (ص) آمده است:
مردی از امت من قیام میکند که مردم زمین و آسمان او را دوست دارند. [9] .
و از حضرت علی (ع) نیز نقل شده است که فرموده است:
چون مردی از فرزندانم ظهور کند چنان گشایشی در کار مردم ایجاد میشود که حتی مُردگان به دیدار یکدیگر میروند و ظهورش را به هم مژده میدهند. [10] .
ادامه دارد
پی نوشت ها:
1) بحارالانوار ج52 ص353ح 112
2) آل عمران 159
3) بحارالانوار ج52 ص379 ح 187
4) همان ص379 ح187
5) امین الدین امین الاسلام ابو علی فضل بن حسن بن فضل(548 قمری)غقیه، محدث، مفسر و لغوی بزرگ امامی معروف به شیخ طبرسی از برجسته ترین علمای شیعه در قرن ششم هجری که خود و پسرش حسن بن فضل صاحب مکارم اخلاق و نوه اش علی بن حسن صاحب مشکاة الانوارهمگی از علمای بزرگ هستند. ر وضات الجنات ج 5 ص 342-349. طبقات اعلام الشیعه قرن ششم ص 216 -217
6) بحار الانوار ج47 ص 54
7) ینابیع المودة ص431. اثبات الهدی ج2 ص524
8) جامع احادیث الشیعه ج1 ص34
9) احقاق الحق ج 19 ص 63
10) صدوق، کمال الدین ج2ص653.مجلسی، بحارالانوار ج52ص328